پایگاه خبری انصارحزبالله: الف) مدتی پیش بخشی از اهالی سینما(و عمدتا از طیفهای روشنفکرنما و ناراضی از نظام و انقلاب) در اعتراض به انتشار مطلبی در نشریه «یالثارات الحسین» موجی در فضای رسانههای هم خطشان به راه انداخته و به بهانه آن مطلب، در پی تسویه حساب با نشریه و عملکرد آن در برابر وضعیت حاکم بر سینمای ایران برآمدند. در ادامه این جریان شاهد به راه افتادن جبههها و مجموعههایی به نامهایی مانند هنر متعهد یا هنرمندان و سینماگران انقلابی بودیم که با تهیه طومار و امضای بیانیه و با شدت تمام، سعی در محکومیت «یالثارات» و اعلام برائت از روش و تفکر حاکم بر آن داشته و در این مسیر از هم سبقت میگرفتند و البته از پشتیبانی صدا و سیما وبسیاری از رسانههای موسوم به اصولگرا و ارزشی نیز برخوردار شدند.
ب) قضاوت در خصوص مطلب «یالثارات» و عملکرد جبههها و مجموعههای فوق و رسانههای مدعی تعهد و پی آمدهای موضعگیریهای آنها در قبال «یالثارات» مجال دیگری میطلبد و هدف این نوشتار پرداختن به این موضوعات نیست. اما در غوغای رسانهای مذکور سئوالی در ذهن نگارنده مطرح شد که در این فرصت به طرح آن میپردازم. سئوالی که مخاطب آن «وجدان» عزیزان و برادرانی است که با صلابت تمام در معرکه فوق حاضر شده و به محکومیت «یالثارات» و اعلام برائت از آن پرداختند.
ج)به راستی چرا در مواجهه با رویدادهای مختلفی که در چند سال اخیر در فضای سیاسی و فرهنگی کشور رخداده شاهد حضور و اعلام موضع از این عزیزان نبودهایم؟ چرا این برادران در اعتراض به قرارداد «کرسنت» طومار ننوشتند؟ آیا در نظر ایشان مطلب یالثارات زشتترو خطرناکتراز «کرسنت» و تبعات آن بوده است؟ یعنی انعقاد قراردادی که حداقل زیان آن برای کشور ۱۴میلیارد دلار بوده (از قرار هر دلار ۳۶۰۰تومان!) در نظر این جماعت ارزش صدوریک بیانیه را هم نداشت؟چرا دوستان در قبال غارت میلیاردها دلار از ثروت مردم ایران(که حدود ۴۰ درصدشان در زیر خط فقر در حال جان دادنند!) جز سکوت محض اقدامی نکردند؟ چرا در برابر پرونده حقوقهای ناعادلانه مدیران گردن کلفت دولتی فقط وفقط سکوت پیشه نموده و لام تا کام دم برنیاوردند؟ چرا وقتی سخنگوی دولت این مدیران را «ذخیره انقلاب و نظام» خطاب کرد(آن هم پس از این که رهبر انقلاب آنها را «بی لیاقت» توصیف کرده بودند) کلمه ای معترض نشدند؟ چرا پس از افشای غارت پساندازهای فرهنگیان طوماری امضا نکردند؟
در چند سال اخیر صنعت هسته ای کشور به مرز نابودی رسید، قبح رابطه و مذاکره با شیطان بزرگ شکست، دهها دانشمند و کارشناس علوم فضایی پس از بسته شدن و تعطیلی مراکز تحقیقاتی و انحلال سازمان فضایی ،به خارج از ایران مهاجرت کردند، احکام اسلام در نشریات برآمده از «تدبیر و امید» غیر انسانی خوانده شد،هزاران کارگر در پرتو سیاستهای دولت «کدخدا محور» از کار بیکار شده و صدها کارخانه و شرکت تولیدی با سابقه نابود شدند، سینمای ایران با اشاره و هدایت «کدخدا» به میدانی برای فروش «آلبالوهای فاسد کننده ذهن و روان جوانان مملکت» بدل شد وتنزل ارزش آن تا سرحد یک «شوی لباس جلف» در سلسله جشنهای حافظ جشن گرفته شد و...! اما در تمام این موارد هیچ یک از عزیزان فوق الذکر قدمی در حد یک اعتراض ساده مطبوعاتی هم برنداشتند!یعنی احساس خطر نکردند که اگر میکردند آنگاه حماسه میآفریدند، همانگونه که در ماجرای «یالثارات» تا آستانه پوشیدن کفن پیش رفته و «جبهه «تشکیل داده وطومارهای بلند امضا کردند!
د)این که چرا در نظر این برادران مطلب «یالثارات» خطرناکترو زشتتراز همه منکرات فوق الذکر آمده نکته ای است که خود این بزرگواران باید زحمت پاسخ به آن را بکشند اما وجدان بیدار این برادران مخاطب این سئوال حقیر است که آیا شخصیت «رفاعه بن شداد» در مجموعه مختارنامه را به یاد دارد؟ همو که از پیشگامان نهضت توابین بود و به دلیل بدبینی به قیام مختار کارش به جایی رسید که چشم باز کرد و خود را در صف جماعت در کنار شمر و خولی و سنان ابن انس دید؟ آیا بیرون زدن رگ غیرت برخی در ماجرای «یالثارات» و سکوت مداوم همین عده در برابر منکرات عظیم سیاسی و اقتصادی و فرهنگی این ایام ناشی از نگرشهای «رفاعه» مانند آنان نیست؟ و آیا این بزرگواران نباید روزی در خصوص این حجم از بصیرتشان به جایی و مرجعی پاسخگو باشند؟
محمدصادق کوشکی/ هفتهنامه یالثارات