سيد محمد قائم مقامي استاد حوزه و دانشگاه در جلسه هفتگي انصارحزبالله به موضوع بیداری اسلامی و وظایف ما در ام القری پرداخت که متن کامل آن در پی می آید.
روزه به طور کلي انسان را از حالات و عوالم فضولي به عوالم اصولي منتقل ميکند. چون در مورد انسان يک اصلهايي هست و يکسري فضوليها. مراد از اصول آن گوهر اصلي انسان يعني اصل وجود است. وقتي ما در آن حالت اصل وجودمان هستيم و بر فطرت باقي مانديم و حالت مثالي خودمان را از دست نداديم، اين حالتي است که انسان تشابهي با عوالم اخروي و ملکوتي پيدا ميکند که در آن اصل ما و جوهر ما ظاهر ميشود؛ در برابر فضول که به معناي عوارض است. عوارض آن چيزي است که از جنس يک ذات نيست ولي پديد آمده است.
ميتوان گفت در دنيايي که ما در آن هستيم بخصوص هنگامي که ظلم در جهان حاکم باشد، عوارض و عارضهها زياد است که باعث ميشوند جوهرها مخفي و مخفيتر شوند که در انتهاء منجر به غيبت حجت خداوند در روي زمين ميشود.
انسان هم به لحاظ اخلاقي و رفتاري امرش از دو حالت خارج نيست يا اينکه کلاً تحت تاثير اصول و فطرت قرار دارد يا اينکه تحت تأثير عوارض و آفات و عوالم فضولي است.
يکي از کارهاي بسيار مهمي که کارکرد روزه است، اين است که انسان را از عوالم فضولي تا حد امکان بيرون ميآورد و وارد عوالم اصولي ميکند. وقتي روزه هستيم اصلاً احساس ميکنيم که يک سري چيزهاي زيادي که هيچ اساس و مبناي ديني و شرعي ندارد، در سخن و فکر و رفتار ما بوده است که از عالم عارضهها و آفتها و فضولات ناشي شده است و ديگر نميخواهيم داشته باشيم.
معروف است که ميگويند موقعي که انسان حقيقتا روزه است، حاضر نيست حرف زيادي بزند يا اينکه فکر بيخودي داشته باشد يا اينکه حرکت غلطي را مرتکب شود. لذا بايد ماه مبارک رمضان و تمرين روزه را غنيمت بشماريم براي اينکه به اصول نزديکتر شويم.
اما موضوع بيداري اسلامي و وظايف ما در امالقري؛ در ماههاي اخير شاهد اتفاقاتي بوده و هستيم که اگر خوب بخواهيم حق آن را به جا بياوريم بايد بگوييم چيزي شبيه به معجزه است و اين همان چيزي است که ما آرزوي آن را داشتيم.
شبيه اتفاقي که در ايران افتاد در کشورهاي ديگر در حال تحقق است. اينکه از آغاز انقلاب تاکنون حضرت امام و مقام معظم رهبري همواره اصرار بر صدور انقلاب داشتهاند براي آن است که ميدانستند هر چه انقلاب بيشتر توسعه پيدا کند، محفوظتر و باقيتر خواهد بود و در نتيجه قدرت و قوت بيشتر پيدا ميکند.
در همين جاست که تفاوتي پيدا ميشود بين کساني که ديدگاه مذهبي و اسلامي ولايي دارند با کساني که ديدگاهي سطحي دارند و نگاهشان فقط به داخل است و نگاه مليگرايي و درون کشوري دارند. اين ديدگاه متوجه اين نيست که وقتي انقلاب توسعه پيدا کند اغراض و اهداف ملي نيز بيشتر تحقق مييابد. يعني تحقق اهداف ملي در درون جامعه و اجراي دستورات دين و عدالت ارتباط تنگاتنگي با ميزان توسعه انقلاب دارد.
تاثيرات انقلاب اسلامي بر منطقه
به هر حال گسترش انقلاب اسلامي يک آرزوي ديرينه بود که حتي قبل از طلوع اتفاقات اخير در قبل نيز شاهد آن بودهايم؛ مثلاً سقوط شوروي بدون ذرهاي ترديد تحت تأثير انقلاب اسلامي بود يعني اگر انقلاب اسلامي وجود نداشت هرگز امپراطوري شوروي به اين سادگيها سقوط نميکرد.
ماجراي عراق و کشورهاي ديگري که کمکم به سوي ما آمدند و پيوستند از قبيل لبنان و سوريه و ترکيه از همين قرار است. البته ترکيه موقتاً کمي التهاب پيدا کرده است که اميدواريم مرتفع شود، ولي در مجموع در جهت انقلاب اسلامي پيش آمده است.
حدود يک ماه پيش ما در ترکيه حضور داشتيم و در شهر استانبول، در راهپيمايي ضداسرائيلي که در سالگرد کشته شدن انسانهاي کاروان آزادي غزه برگزار شده بود، شرکت کرديم؛ واقعاً عظيم و پرشور بود. اما بين حوادث جريان قيام اعراب و يا به طور کلي مسلمانان عرب و آفريقايي که غالباً هم اهلسنت هستند چيز بسيار عجيب و شگفتانگيزي بود که انصافاً کسي نميتوانست آن را پيشبيني کند. يعني واقعاً از اين جهت عين انقلاب اسلامي بود که دقيقاً کسي نميتوانست پيشبيني کند که انقلاب کي به وقوع ميپيوندد.
البته نشانهها و علائم آن معلوم بود ولي واقعاً در سال ۵۶ چه کسي ميتوانست تصور کند جرياني شروع ميشود که منجر به سقوط رژيم شاه و تشکيل دولتي ديني ميشود؛ يعني حقيقتاً در ۱۹ دي سال ۵۶ شروع اين انقلاب و سقوط طاغوت و ظهور مجدد اسلام کليد خورد و البته چنانچه به خاطر داريد يک سال و اندي هم طول کشيد تا انقلاب پيروز شد.
ميخواهم بگويم الان که اين انقلابهاي منطقه شروع شده، بعضيها که خيال ميکنند خيلي زود همه چيز بايد به نتيجه برسد، دچار نااميدي و ياس شدهاند که چرا اين انقلابها اينقدر طول کشيده است! اين قضيه ياس و نااميدي ندارد؛ چرا که انقلاب ما هم يک سال و اندي به طول انجاميد تا به پيروزي نايل شديم و اين در حالي است که انقلابهاي منطقه هنوز به يک سال هم نرسيدهاند.
تحليلهاي جاهلانه و انحرافي
آنچه که مسلم است اينکه انقلابي واقع شده که اسلامي است و در اين هيچ ترديدي نيست. از همينجاست که تحليلهاي درست بايد از تحليلهاي انحرافي و کج جدا شود؛ تحليلهايي که معتقدند اين انقلابها کار خود آمريکاييهاست. اين حرف بسيار جاهلانه است. در صورتي که آمريکا گمان آن را هم نداشت و تصور آن را به هيچ وجه نميکرد.
همين الان در ماجراي مصر شاهديم که دقيقا همزمان با وقوع انقلاب اسلامي در ايران و سقوط رژيم شاه و به تعبيري خارج شدن ايران از دست آمريکا مصريها موفق شدند ديکتاتور خود را به زير بکشند. اگر تاريخ را نگاه کنيد ميبينيد که هيچ زماني مثل زمان مبارک نبوده است. زماني عبدالناصر در مصر حکومت ميکرده و رهبر جهان عرب بوده است و اين کشور در آن زمان چشم و چراغ اعراب بوده است ولي از آنجايي که ايدئولوژي اعراب در جنگ با اسرائيل، ايدئولوژي اسلامي نبود و نهايت آن يک نوع مليگرايي بود، نميتوانست ازپس اسرائيل برآيد و شکست خورد وبعد از اين شکست، متمايل به غرب شده و با اسرائيل سازش ميکنند و بعد از به درک واصل شدن انورسادات بدبخت مبارک به قدرت ميرسد که شنيدهايم چهارشنبه اين هفته با قفس او را براي محاکمه ميآورند!
انقلابهاي منطقه چيزي شبيه معجزه
مستکبرين فکر ميکردند که حالا که ايران از دست رفته است مصر را به دست آوردهاند و ميگفتند اين جزيره ثبات متعلق به ماست غافل از اينکه خداوند اينگونه درنظر داشت و طرح الهي چيز ديگري بود. الحمدلله تعالي اين قيامها جز اينکه بگوييم معجزه است، چيزي نيست. يعني معجزه بيداري اسلامي و قيام انسان است که اصل معجزه در انسان تحقق پيدا ميکند؛ چرا که ما در عصري به سر ميبريم که عصر پسامدرن است و معجزاتش توسط انسان رقم ميخورد و وقتي انسان بيدار و عاقل ميشود، قيام ميکند و مجراي اراده و مشيت خداوند و دين الهي ميشود و باعث تجلي دين خدا ميشود و اين امر الحمدلله تعالي در حال تحقق است.
همانطور که اشاره کردم مبناي اين جريانات مبناي انقلاب اسلامي است و انقلاب اسلامي هم دو رکن بيشتر ندارد؛ يک رکن حضور مردم يعني حکومت مردمي به معناي دقيق کلمه و رکن ديگر حضور دين اسلام است آن هم اسلام ناب و خالص و نه هر اسلامي، اسلامي که در راس آنها ائمه اطهار(ع) و بعد از آنها فقهاي شيعه و در حال حاضر مقام معظم رهبري به عنوان ولي فقيه هستند.
نقش ولايت فقيه در هدايت انقلابها
در برخي تحليلها گفته ميشود اين انقلابها دچار مشکل فقدان رهبري هستند، اين حرف خيلي دقيقي نيست براي اينکه اصولا از ديدگاه ما وليفقيه و رهبري يک چيزي نيست که منحصر به يک کشور باشد بلکه مربوط به دنياي اسلام است. يعني الان اين انقلابها به طرز بسيار دقيقي از انقلاب اسلامي ايران و ولي فقيه الهام ميگيرند که نمونه بسيار دقيق آن را در مصر شاهد بوديم. البته اين به هيچوجه مداخله سياسي در امور کشورها نيست. در مصر ديديم که چند وقت پيش پيام مقام معظم رهبري و خطبه نماز جمعه ايشان تاثير بسيار عجيبي در هدايت جريان انقلاب مصر داشت. لذا بايد کساني باشند که همچنان از ايران و جمهوري اسلامي خط بگيرند و نترسند از اينکه اگر ما از ايران الهام بگيريم چه ميشود.
به هرحال ميخواهم عرض کنم که اين بيداري اسلامي بسيار امر ميمون و مبارکي است و علامت حقانيت انقلاب اسلامي و خط راه امام است هر چند اهل بينش و بصيرت و معرفت اگر چنين اتفاقاتي هم پيش نيايد، باز خودشان الحمدلله ايمان دارند چون فرق مومن با ديگري که بينش وي خيلي قوي نيست در اين است که مؤمن قبل از فتح ايمان ميآورد.
ارزش فوقالعاده ايمان قبل از فتح
ما از خدا اين را بايد بخواهيم و دعا کنيم که قبل از فتح ايمان داشته باشيم زيرا که بعد از فتح، ايمان آسانتر است وقتي اسلام جهان را گرفت ايمان به دين و حقانيت خداوند آسانتر ميشود و هنر اين است که وقتي که فتح کامل نشده، انسان ايمان داشته باشد. البته فتح هم درجاتي دارد و به يک مرتبه به دست نميآيد وقدم به قدم حاصل ميشود. ظاهرا چنين است که تا قبل از فتح کامل و تامّ و تمام، ايمانها پرارزش و توبهها پذيرفته است که ايمان تام و تمام در مقطع استقرار حاکميت امام زمان(عج) است و نه مقطع ظهور ايشان.
اينکه ميبينيد در قرآن آمده که ديگر در زمان فتح کامل، توبه پذيرفته نميشود، شايد حمل بر اين باشد که ديگر حاکميت کامل تام و تمام خداوند در آن روز در روي زمين صورت پذيرفته است ولي به هر حال تا قبل از آن مشخص است که هر قدر فتوحات بيشتر ميشود، اعتقادات بيشتر ميشود. انسان مومن البته به گونهاي است که قبل از فتح ايمان دارد و اگر هيچ کدام از اين فتوحات هم نبود اين انسان يقين دارد به اينکه دين خدا در روي زمين حاکم ميشود و آينده جهان متعلق به اسلام است حتي اگر انقلاب اسلامي هم نبود، اين ايمان براي مومنين قوي مثل حضرت امام و امثال ايشان وجود داشت.
به هر حال انقلابهاي منطقه شمال آفريقا و خليج فارس امر بسيار فرخندهاي هستند و جرياني هم که وقتي شروع شد بازگشتي ندارد. البته طبيعي است که کفار و شياطين بسيار تلاش ميکنند که اين انقلابها را مصادره يا منحرف کنند و سوار موج آن شوند و همين هم مورد انتظار است و انتظار ميرود در اين فرآيند ما در مراحل اوليه اين خيزشها، شخصيتها يا گروهها و يا احزاب کاتاليزور را داشته باشيم؛ مثل اول انقلاب ما که ابتدا شخصيتهايي بودند که به حاکميت اسلام و ولي فقيه اعتقاد چنداني نداشتند ولي اقتضاي حرکت اين بود که آنها در آغاز حضور داشته باشند.
انقلابها و شبه انقلابها
ولي انقلابها به سرعت مراحل گوناگوني را طي ميکنند و اميدواريم که اينها بخصوص انقلاب مصر و ليبي و اردن و بحرين و الجزاير به غير بعضي از شبه انقلابهايي که دشمنان تراشيدهاند شبيه آنچه در سوريه ميگذرد، سريعتر به پيروزي برسند.
جرياني که در سوريه ميگذرد يک جريان ضدانقلابي و کاريکاتوري است و هدف آن تنها اصلاحات نيست، بلکه برکناري حکومت فعلي و روي کار آوردن يک حکومت وابسته و دستنشانده آمريکايي و اسرائيلي هدف است و لذا هر قدر هم در سوريه اصلاحات صورت گيرد دشمنان آرام نخواهند نشست و به اين راضي نخواهند شد.
از طرفي انقلابها با شبه انقلابها از زمين تا آسمان تفاوت دارند. مثل انقلاب اسلامي سال ۵۷ و شبه انقلاب کاريکاتوري سال ۸۸ که تنها يک کاريکاتوري از انقلاب بود. ولي در کشورهايي که نظامهاي وابسته داشتند و متعهد به غرب بودند، انشاءالله اين انقلابها بيترديد انجام ميشود و با پشتيباني مردم شاهد سقوط حاکميت پليد شيطاني آل سعود در عربستان خواهيم بود.
اما اين که وظايف ما در اين شرايط به عنوان امالقراي جهان اسلام چيست. بنده اعتقادم اين است که مسئله ما و آنچه که در بيرون اتفاق ميافتد يک حالت خاصي دارد؛ بدين معني که يک تعامل بين ما و بيرون وجود دارد. به عبارتي ديگر از ما آثاري به بيرون سرايت کرد که انقلابهاي امروز حاصل آن است و از آنجا نيز آثاري به ما برميگردد.
اين نکته خيلي مهمي است براي اينکه ما در داخل امالقري و مرکز انقلاب بالاخره اين حالت را داريم که گاهي اوقات غافل ميشويم و فراموش ميکنيم ولي به لطف خدا و معجزه عصر ما، ولي فقيه هوشيار است و مباني را حفظ کرده است و همچنان پيشتاز است ولي واقعيت اين است که در سطح مادون ولايت به هر حال ما دچار غفلت هستيم و وقتي در نهادهاي حکومتي ميآييم در هر قسمتي که شما در نظر بگيريد بالاخره اينگونه است که ما مقداري يا دچار غفلت يا دچار روزمرگي و مقداري عادي ميشويم و به روشهاي معمول حکومت گرايش پيدا ميکنيم و يادمان ميرود که اين حکومت يک حکومت معمولي نيست؛ حکومتي که به نام خداو دين شروع شد و يک عالم و فقيه بر آن حکومت ميکند. در حالي که بعد از سه دهه ايشان همچنان محکم و استوار بر سر اصول ايستاده است که اين از عجايب و شگفتيهاي زمانه ماست.
اهميت فراوان تداوم صحيح راه
اينکه عرض ميکنم به اين دليل است که فرق است بين شروع کلي يک حرکت با تداوم آن؛ بدين معنا که در تاريخ خيلي مشاهده ميکنيم يک افرادي در مرحله شروع حرکت خود ويژگيهايي داشتهاند از جمله سادهزيستي، انقلابي بودن، خدايي و معنوي بودن و در ادامه آنها را از دست دادهاند و اين خيلي در تاريخ مسبوق به سابقه است. به سلسله شاهان که مينگريم به شاهاني برميخوريم به طور مثال در آغاز خيلي سادهزيست و معنوي و عابد و زاهد بودهاند ولي به حکومت که رسيده وقدرت پيدا کردهاند؛ به يک گونه ديگري شدهاند.
ميگويند منصور دوانقي بدبخت و ظالم ستمگر قبل از اينکه قدرت پيدا کند اهل عبادت و معرفت و اعتکاف بوده است و آن قدر در حرم خدا عبادت ميکرده است که به او حمامهالحرم ميگفتند يعني کبوتر حرم بوده است ولي وقتي که به قدرت ميرسد يک سلطنتي برپا ميکند که از همه بدتر ميشود چرا که مبنا غلط بوده است و اصول او اشکال داشته است.
اما انقلاب اسلامي که يک پديده به غايت شگفتي در عصر ماست اميدواريم زمينهساز جريان ظهور امام زمان(عج) باشد و اين برگشتناپذير هم هست. در اول اين حکومت عالم و فقيه حاکم شده است و در تداوم حکومت هم عالمي بر آن حاکم است که بر اصول خود محکم و پابرجاست. اين خيلي نکته عجيبي است که حکومت، اين دو شخصيت فقيه حضرت امام و مقام معظم رهبري را تغيير نداده است. آيا اين پديده کمي است؟ فلسفه انقلاب اسلامي هم قدرت در سايه دين است يعني قدرت بايدتحت فرمان دين باشد نه برعکس. چرا که در صورت چنين چيزي يعني اگر دين تحت سيطره حکومت قرار گيرد همان چيزي ميشود که طواغيت از اول به دنبال آن بودهاند و الان هم گرايش به آن وجود دارد.
در همين فتنه ۸۸ هم يکي از مباني فتنه اين بود که اين حالت چه معنا دارد که يک عالم همچنان بخواهد عالم بماند و بر اصول پاي بفشارد! بايد اين بساط جمع شود و علما و فقها را بايد سياستمداران بگويند که چه کسي باشد و چه کسي نباشد! و اين يعني باز دوباره بازگشت به قهقرا و ارتجاع.
ولي واقعيت اين است که بعضي وقتها به لحاظ قصور يا تقصير دچار روزمرگي ميشويم؛ هر جا که نگاه ميکنيد (مادون ولايت) ميبينيد بالاخره از باب قصور و تقصير مقداري کم ميگذاريم و فراموش ميکنيم و غافل ميشويم از اينکه وقتي به سمت حکومت عادي ميآييم چه اتفاقي ميافتد و چگونه آرايمان تغيير ميکند.
تاثير ضعف يا قوت انقلاب اسلامي بر انقلابهاي منطقه
حالا سخن اين است که وقتي چنين اتفاقاتي ميافتد وظايف انقلابيون چيست که به لطف خداوند زيادند کساني که هنوز به آن مبناهاي خودشان وفادارند و به معناي دقيق کلمه اصولگرا هستند و با اصول و مباني نظام همراه هستند و به حاکميت اسلام ايمان قلبي دارند و به اينکه همين خط مبارک که با نام انقلاب اسلامي شروع شد قابل تداوم است.
شما فکر کنيد اگر خداي ناکرده اين انقلاب از مباني خودش برگشته بود آيا اين انقلابها در منطقه اتفاق ميافتاد؟ هرگز چنين نبود اينها تمام نگاهشان به انقلاب ايران و جمهوري اسلامي بوده و هست و تا مدتهاي مديد دچار ترديد بودند که مگر ميشود قيام و انقلابي کرد و جلوي آمريکا و اسرائيل ايستاد.
ممکن است کسي سوال کند همين قيامي که الان صورت گرفته است چرا ۲۰ يا ۳۰ سال پيش نشد؟ همين اعرابي که الان قيام کردند در ۲۰ يا ۳۰ سال پيش و در جنگ تحميلي دولتهايشان عليه ايران به عراق کمک ميکردند و با کفار و استکبار و شياطين عليه انقلاب ما همکاري ميکردند و از جمله کشورهايي که عليه ما در جنگ شرکت نکردند سوريه بود و کشور ليبي. شخص قذافي آدم دورو و منافقي است که هم اين طرف را داشت و هم آن طرف را که همين امر هم باعث شده که بخشي از مردم ليبي هم با او باشند.
ماجراي انتخابات رياست جمهوري سال ۸۴ به برکت بيداري مردم و احياي روح انقلاب واقعا هم در انقلاب و هم در منطقه موثر بود. مردم ديدند بعد از ۱۶ سال که از انقلاب ميگذشت انقلاب دچار يک نوع قهقرا و عقبگرد ميشد و دولتمردان روشهاي معمولي را دنبال ميکردند و کم کم ميخواستند به بيگانگان نزديک شوند و اشرافيت حاکم ميشد. انتخابات سال ۸۴ انقلابي دوباره و بازگشتي دوباره به اصول، مباني و روح انقلاب بود. ما بايد قدر اين موضوع را بدانيم.
ضرورت استقامت و تقويت روحيه انقلابي
گاهي اوقات برخي از حواشي و مسالههاي جنبي بيش از حد تحت تاثيرمان قرار ندهد که بگوييم اساسا سال ۸۴ غلط بود بلکه اينطور نيست. وظايف ما اين است که آثاري را که به آن انقلابها داديم و آنها قيام کردهاند، دوباره ما از آنها اثر بگيريم و از مصر و لبنان ياد بگيريم و استقامت و روحيه شهادتطلبي را در خود حفظ کنيم.
اجمالا احساس بنده اين است و اميدواريم که انشاءالله تعالي در اين مقطع مجددا روحيه انقلابي و ولايي و اصولگرايي و باور به اينکه همين خط و راه است که حق و موفق است، ادامه داشته باشد و نسبت به تداوم نعمت ولايت دچار ترديد نشويم. تکليف ما اين است که پشت سر ولي فقيه حرکت کنيم و از او پشتيباني کنيم و کاري نداشته باشيم به اينکه حالا بعدش چه ميشود؛ چرا که بعد را خداوند قرار ميدهد.
بعضي از آقايان گاهي اوقات دچار ترديد ميشوند و اينکه بعد چه کار کنيم و بعد ميروند روي فکرهايي که انسان را دچار لغزش و انحراف ميکند. اشتباهات تئوريک و نظري از اينجا پيش ميآيد.
اين خطر عامي است که گاهي اوقات به صورت جريان اصلاحطلبي ظهور پيدا ميکند. نکند که خداي ناکرده کساني ديگر به نحو ديگر دچار اين فکر شوند که مثلا ما فکر ميکنيم که بدون ولايت فقيه هم ميتوانيم حکومت و کشور را اداره کنيم(!) اين فکر غلط است البته کسي را اينجا متهم نميکنيم ولي اگر اين فکر بخواهد رشد پيدا کند بايد نسبت به آن نقادي و روشنگري شود و اگر اقدام و توطئه در پي آن باشد با آن برخورد شود تا افراد به خود بيايند.
انشاءالله تعالي تا ظهور حضرت امام زمان(عج) هم ولايت همچنان باقي بماند. اميدواريم که در انتخابات پيشرو هم نيروهاي ولايي و انقلابي اصولگرا با طيف وسيع حاضر شوند و کساني ديگر که عنوان اصولگرايي ندارند ولي در سابقه شان شرکت در فتنه نبوده، آنها هم باشند که ما انتخاباتي گسترده و رقابتي پرشور داشته باشيم.