به گزارش پایگاه خبری انصارحزبالله، مدیرمسئول هفتهنامه یالثاراتالحسین (ع) در سرمقاله این هفتهنامه نوشت: شیوه این سلسله مقالات،با عنوان سخن نخست، در بخش آغازین، تذکر و اشارتی به رهزنان راه و سپس بیان راه راست از دیدگاه مکتب بوده است و در چند مقال اخیر سخن از حیا و جای خالی آن در جامعه فعلی و علل و عوامل آن بوده، و در مقال حاضر نیز پس از بیان مقدمهای اشارهوار ادامه همان بحث را پی می گیریم. بیان روشنگر الهی، در سوره انبیاء پس از اشارتی به شیوه تبلیغ پیامبران الهی می فرماید:«این است امت شما که همگی امت واحدی بودند(و پیرو یک هدف)، و من پروردگار شما هستم، پس مرا بپرستید. اما برخی کار خود را به تفرقه و چند دستگی کشاندند(ولی) همگی به سوی ما باز میگردند»۱
مطابق این بیان الهی باید آموخت که خط اصلی معیّنشده از سوی خالق انسان ها در دوره حیات، درک و پذیرش اعتقاد به خداوند به عنوان «ربّ و صاحب و تربیت کننده» و سپس پرستش و دل دادن است به این ربّ. و کسانی که با سوء اختیار خود از این شیوه تخلف کنند، باید بدانند رجوع و بازگشتی به ربّ خویش خواهند داشت(معاد) و به حساب آنان رسیدگی خواهد شد. به عکس این خط و راه اصلی همه انبیاء، رهزن این راه در عصر کنونی مکتبی است به نام لیبرالیسم و اباحی گری که معالاسف برخی روشنفکران جامعه مسلمان ما اولاً و در پی آن دولتمردان و سیاسیون، چه علنی و رسمی و چه پنهانی و بی اسم و رسم از این مسلک رنگ پذیرفته و در پی خود -با سوء استفاده از امکانات دولتی جمعیت بسیاری- از جامعه را مبتلا و منحرف کرده اند.
اُسّ و اساس آموزه های لیبرالیسم که در بیان تئوری پردازاناش آمده این که:«(باید) با شوخی و سبکسری، عادت این همه جدی گرفتن مسایل را از سرشان بیندازیم. دلایل زیادی برای سربه سر گذاشتن افراد جدّی وجود دارد»۲ آنگاه یک فیلسوف غربی باز خورد تحقق این آموزه ها را در جامعه ای چون آمریکا این گونه توصیف می کند:«اینجا همه چیز ساختگی است. هرزگی این جامعه نشانی آزادی اش است... گرایش جنسی، خودش را در تمام ناهنجاری ها و انحرافاتش آزاد می کند. شعائر، آداب و رسوم، جسم و زبان خودشان را در گردش هرچه سریعتر مُد، آزاد میکنند»۳
در اینجا باید گفت اگر در آموزه دینی از زبان پیامبرمکّرم ما«حیا تمام دین است» در آموزه های لیبرالیستی کنونی اباحی گری، در چهره هرزگی، گرایش جنسی بی قید و شرط و ترویج مد، از عناصر قوام بخش جامعه لیبرال و لزوماً، بی حیا، در چشم می زند.
در جامعه کنونی ما به ویژه در ۲۸ سال اخیر، سیاستهای فرهنگی دولت ها- علیرغم یدک کشیدن نام اسلامی- خواسته و یا ناخواسته در سمت و سوی حیازدایی از جامعه شکل گرفته که حاصل آن همین وضعیتی است که در چهره شهرهای کشور شاهد آنیم. و اما حیا و یا بیحیایی جامعه در ابعاد شنیداری و دیداری مطرح است که به تناسب مقال، اشاراتی در بُعد دیداری حیا در جامعه، در پی می آید: چون جامعه، صحنه اجتماع انسان هاست مبنای ارتباط سالم و پایدار انسان ها در جامعه، جز حیا نتواند بود به طوری که در جامعه و شهر حیا، فضای بصری(دیداری)جامعه از زشتی به دور خواهد بود و اما «مهم ترین قبیح بصری در شهر حیا، مربوط به چگونگی حضور زن و مرد در جامعه است. خروج چشمنواز زن از خانه، شاید از یک منظر زیبا شناختی مثبت ارزیابی شود؛ اما ممکن است(و چه بسا باید گفت حتماً ) آثار و عواقب نا خوشایندی در پی داشته باشد. این کار زنان را در کانون توجه هوسبازان و در معرض تعرض آنان قرار می دهد و چه بسا که به هتک حرمت و حیثیت آنان منجر شود، جلوهای که سرانجامی تلخ و شوم در پی دارد، نمی تواند حُسن باشد.
بنابراین خروج چشمنواز زن آغاز یک تحریک شوم است. هیچ خردمندی، طمع دشمن را برای تجاوز بر نمیانگیزد و روند تعرض به ناموس را تسهیل نمی کند و زمینههای آنرا به دست خود، فراهم نمیکند. در روانشناسی ثابت شده که قدرت بینایی مردان در تحریک جنسی بیشتر از زنان است؛ یعنی تحریک پذیری مردان از راه چشم، به مراتب بیشتر از تحریک پذیری زنان است. این نشان میدهد که آلوده بودن فضای بصری جامعه تا چه اندازه خطرآفرین است»۴
و اما یکی از مهم ترین خطرات حاکمیت چنین فضایی بر دل و جان مردان و پسران جامعه در تسخیر و گرو جلوههای چشمنواز زنانی است که تمام هنر و همت و فکر و ذکر خود را صرف تبرّج و جلوهگری مقابل دیدگان حریص و بیپروا میکنند و این جاست که عمق خطر آشکار می شود، زیرا فقط«ذائقه ای چشند حلاوت و طراوت عبادت است که شیرینی کاذب گناه و لذت دروغین تباه در جانش جای نگرفته باشد و نفسش را تیره نکرده باشد»۵
و پرواضح است که در چنین حال و فضایی حال و حوصله ای برای دل سپردن به ذات مقدس الله یا درکی برای فهم انتظار ولیالله علیهالسلام باقی نمانده باشد.
***
به لحاظ اهمیت ویژه مقال گذشته پیرامون شایسته ترین نیت در انتظار امام عصرعلیه السلام. خطوط اصلی همان بحث در نگارشی دیگر باز تقریر می شود. موضوع همان است که گفته اند:بر سرآنم که گر زدست برآید/ دست به کاری زنم که غصه سرآید. یعنی واقعاً راهی وجود دارد که در عصر مشکلات طاقت فرسای آن امام پنهان از نظر، بتوانیم با رضایت کامل و از دل و جان سختی های راه را نه فقط تحمل کنیم که با جان و دل خریدار باشیم؛ در حالی که واقعیت موجود در جامعه معمولاً چنین بوده که عده ای با لاابالی گری و بی قیدی در امن و آرامش و ایام به کام و خوش(ولو کاذب) و متقابلاً عده دیگر در دغدغههای طاقت فرسا و با خون جگر و مرارت و سختی ایام روزگار سپری می کنند. تمام سخن در آن است که آیا سرنوشت محتوم فاسقان و مؤمنان می تواند جز این باشد؟!
که البته پاسخ مثبت است. برای مؤمنان گرچه فرج حقیقی و نهایی جز با ظهور حضرت محبوب و حجت منتظر نیست. اما مگر نه آن است که همان حضرت به حالتی اشاره فرموده اند که کسب آن حال خود فرج و گشایش است.۶ که این حال همان سرزندگی و سرور در فعالیت و خدمت در عصر انتظار مولا(عجل الله فرجه) است که باید دید راه تحقق و کسب چنین حالتی در روحیه مؤمنان منتظر چگونه است؟
این که نیت و انگیزه در هر عمل به ویژه در اعمال عبادی مؤمنان برتر و مهم تر از خود عمل است از مشهورات متواتر در تعالیم مکتبی اهل بیت علیهمالسلام است و طبعاً در مسئله انتظار فرج ولیاللهیگانه دوران، که گرچه «یک حالت» است اما در بیان روایی اهل بیت به عنوان با فضلیت ترین «عمل» بندگان از آن یاد شده است.۷
و اما نیت مؤمن و ارادتمند دوستدار و منتظر حضرت بقیّهالله عجلاللهفرجه می تواند دارای مراتبی باشد.
گاهی ممکن است انگیزه و نیت شخص منتظر از فرج و ظهور آن حضرت، حل مشکلات و گرفتاریهای شخصی خودش باشد و گاهی رفع گرفتاری و دشواری از زندگی مؤمنان و در حالت سوم حل مشکلات تمام مردم روی زمین و به ویژه مستضعفان و گاه رفع گرفتاری از همه آفریدگان خداوند اعم از انسانها و غیر انسانها و حیوان و نبات و حتی جماد است. اما در ورای مراتب چهارگانه، انگیزه و نیتی قابل تصور است که در آن به عکس مراتب قبلی، اصل و اساس نیّت، انتظار فرج و گشایش خود حضرت حجت علیهالسلام است که خود در رأس منتظران است به شرحی که در گفتارهای پیشین اشاره شد.
پیش از اشاره به برخی وجوهی که والایی و شایستگی، مرتبه پنجم نیت و انگیزه انتظار مؤمن برای فرج امامش را آشکار می سازد، ذکر دو نکته ضروری است . نخست آنکه نیت مرتبه پنجم نه تنها منافاتی با سایر مراتب نیت ندارد. بلکه اساسً عمده گرفتاری و ناراحتی حضرت صاحب علیهالسلام ، به دلیل گرفتاری و بدحالی شیعیان و مستضعفان جهان است چه آنکه حضرتش از طرف خداوند، عهدهدار مراقبت و رعایت حال خلق خدا میباشد و شفقت و محبت امام علیهالسلام نیز مقتضای همین حال است.
نکته بعدی آن که برخی شیعیان معتقد به مبانی و مودّب به آداب دین، متاسفانه از این ادب مهم به کلی غافل و محرومند: نقل سرگذشتی که در پی می آید اوج غربت امام علیهالسلام و حضیض غفلت،ناسپاسی ما را برملا میکند:«یکی از علمای وارسته و برجسته نجف به کربلای معلی مشرف شد. هنگامی که به حرم مطهر امام حسین علیهالسلام مشرف شده بود توفیق پیدا کرد و خدمت امام زمان(ارواحنافداه)رسید و آن حضرت را ملاقات نمود. امام زمان علیهالسلام به ایشان فرمود: ببین حتی این جا که دعا مستجاب است،مردم به فکرِمن نیستند و برای فرجم دعا نمیکنند.
ایشان می گوید: در این هنگام امام عصر (ارواحنافداه) با یک تصّرف ولایتی برای من، حالتی پیش آورد که تمام خواسته های قلبی مردم را متوجه شده و می شنیدم و به وضوح می دیدم که مردم برای خودشان دعا می کنند و کسی برای ظهور امام زمان علیهالسلام دعا نمی کند. حضرت فرمودند: شنیدی؟حتی یک نفر از این زائرین نگفت خدایا فرج حضرت مهدی (علیه السلام) را برسان»۸
و اما وجوه برتری و شایستگی انگیزه و نیت«انتظار فرج امام زمان علیه السلام:
۱- امام (علیه السلام) مظلوم ترین انسان عصرماست «بالاتر از هر مظلومیتی این است که کسی را از حقوق مسلم خود محروم کنند و چنین وانموده کنند که او هیچگونه حقی نداشته است»۹
همانگونه که از ابتدای صدراسلام در مورد رسول الله و ائمه۱۱گانه اجداد حجت بن الحسن علیهم السلام این گونه بوده و در روزگار ما با بی همتی ما همین مظلومیت نسبت به دوازدهمین حجت الهی عصر ما رواداشته می شود. به گفته پژوهشگر پرتلاش مهدویت۱۰:« با این مصائبی که به خاطر نادانی، سستی و غفلت ما به آن حضرت رسیده است به خدا قسم سزاوار است دین گریه کند،قرآن گریه کند، ائمه اطهار علیهمالسلام گریه کنند و حق دارد که حضرت زهرا علیها سلام هم گریان شود، حق دارد برای مظلومیت فرزندش اشک بریزد و ناله سردهد»۱۱
۲- «جدبزرگوار امام عصر عجل الله فرجه، مولای متقیان علیهالسلام، در توصیف عمق غربت و مظلومیت فرزند خود فرمود:(امام)عهده دار امر( نجات انسانها)همان رانده آواره ی بی کس تنهاست»۱۲
۳- «محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام خود یک عمل است و واجب بلکه از اعظم طاعات وواجبات است. به حدّی که فرموده اند:لم یناد بشیءٍ کمانودی بالولایه... محبت هر قدر رتبه اش بیشتر باشد،اثر آن در اعمال دیگر بیشتر خواهد بود»۱۳
۴- «گاهی انسان اهل بیت علیهم السلام را تصور می کند و گاهی هم، تشنه آنان است که این سرّ ولایت است... ارز ش انسان به مقدار محبت اوست و هرکسی با محبوبش محشور می شود»۱۴
۵- در مورد کیفیت و شدت محبت باید هم از اهل بیت علیهمالسلام آموخت؛«امیرالمومنین علیه السلام، وقتی درباره او(مهدی موعود عجلالله فرجه) سخن می گوید، برای آمدن او دعا می کند، و از شوق او آه می کشد و میگوید که چقدر مشتاق دیدار او هستم.(یا)امام صادق علیهالسلام که دهها سال پیش از تولد تو(امام قائم علیهالسلام) در دعای ندبه چنین میگوید:«برای من سخت است که مردم را ببینم ولی تو دیده نشوی»۱۵
این پنج وجه از وجوه بی شمار لزوم و اولویت محبت آل محمد علیهمالسلام و به ویژه آخرین امام، اجمالاً روشنگر تکلیف ارادتمندان و منتظران فرج امام عصر قائم آل محمد صلواتاللهعلیه است و اما نکته بعدیآنکه رسیدن به چنین انگیزه و نیتی و قبل از آن، در دل و جان آوردن چونان محبتی که وصف آن رفت، چگونه است برای ما محبوسان در چاه خودخواهی و خودپرستی که در عین حال آماج فتنه های سیاه و کور آخرالزمان هم هستیم: پاسخ آنکه:« کسی که هنوز به این درجه از محبت و انتظار فرج نرسیده است، باید هم در جهت طلب معرفت عمیقتر و در نتیجه محبت شدیدتر به امام زمان علیه السلام، بکوشد و هم با عمل به سفارشات مأثور(واردشده از ائمه هدی) در این زمینه کم کم خود را به این رتبه ارتقا بخشد»۱۶ ناگفته نماند مقالات متعدد، در اولین مرحله از بحث«رهسپاری با ولایت تا ظهور» متوجه همین هدف بوده است، چنانکه همراهان ارادتمند حضرت ولیّ عصر عجل الله فرجه و علاقمندان به معرفت و ادای دین به حضرتش به خوبی واقفند.
در بازخورد چنان محبتی و چونان انگیزه و نیّتی در شیعه منتظر، باید گفت:«چنین شخصی واقعاً خود و ناراحتیها و مشکلاتش را فراموش می کند و تنها به مولای خود و گرفتاری های حضرتش می اندیشد، تا به جایی می رسد که دردها و سختی های خودش او را به درد نمی آورد. و دلیلش این است که دیگر خود را فراموش کرده و در دلش جز امامش چیزی جای ندارد»۱۷
در نتیجه،«منتظر واقعی امام زمان علیهالسلام از دو جهت به این رتبه عالی میرسد. یکی از جهت درد دوری از امام علیهالسلام و اینکه از دیدار محبوب خویش محروم مانده است. دوم از جهت اینکه امامش را در زمان غیبت، بسیار گرفتار می بیند و آنقدر ایشان را دوست دارد که وقتی گرفتاری های حضرت را می بیند، گرفتاری های خودش را فراموش میکند»۱۸
افزون بر آنچه در جمع بندی مقال آمد باید گفت:«کسی که امامش را از خودش بیشتر دوست میدارد، بیش از آنکه انتظار فرج خود را داشته باشد،چشم انتظار فرج ایشان است و در گرفتاری های خودش از اینکه امامش به خاطر او ناراحت می شود، بیشتر از اینکه خودش به سختی افتاده، رنج می برد»۱۹
آری؛ چنین رسم اخلاص در انتظار عاشقانه، که منتظر را از غم«هرچه جز اوست» پاک می کند و ثمره این غم مقدس، قرب به خدا و ولیّ خداست که جان عاشق را بر می کشد از پستی وابستگی به مُغاک و خار خاشاک، تا بدانجا که با جانی لبریز از محبت ولیّ خدا به مرتبه«لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» میرسد که مشکلات را به جان خریدار است و فریاد برمی آورد معکم معکم۲۰«معیت و همراهی در زمره اولیاء حق در هر دو سرا»
والسلام
۱- س انبیاء، ی ۹۳و ۹۲/ ۲- بخشی از اظهارات ریچارد رورتی فیلسوف لیبرالیسم مدرن؛ نقل از ارتش سری روشنفکران،ص۷۲/ ۳- توصیف ژان بوردیار؛ فیلسوف فرانسوی از جامعه آمریکا،نقل از همان،ص۷۴./ ۴- پژوهشی در فرهنگ حیا،ص۲۲۹- ۲۲۸/ ۵- حکمت عبادات، اثر آیت الله جوادی آملی،برگرفته از مقدمه کتاب،ص۱۷- ۱۶/ ۶- نظیر روایت نقل شده در ص ۹۲ از جلد ۵۲ بحارالانوار که حضرت حجت علیه السلام خود فرموده اند:«برای تعجیل در فرج زیاد دعا کنید که این کار خود، فرج شماست»/ ۷- مستند این گزاره در مقالات قبلی مورد اشاره قرار گرفت./ ۸- مجموعه خورشید جمکران، ص ۶۷- نقل از «کیست مرا یاری کند»ص۸۰/ ۹- سلوک منتظران،ص۱۲۳/ ۱۰- منظور آقای محمد یوسفی جمکرانی است./ ۱۱- «کیست مرا یاری کند»ص۷۳/ ۱۲- بحارالانوار، ج ۵۱،ص۱۲۰، نقل از آشتی با امام عصر،ص۷. ۱۳- در محضر بهجت،ج۱،ص۲۱۲/ ۱۴-آیت الله جوادی آملی در کتاب حکمت عبادات،ص۲۴۷-۲۴۶ / ۱۵- آشتی با امام زمان عجل الله فرجه، اثراستادمحمد شجاعی،ص۱۱۵و۱۱۴/ ۱۶- سلوک منتظران، ص۱۴۳/ ۱۷- همان، ص۱۳۴/ ۱۸- همان/ ۱۹- همان، ص۱۴۳/ ۲۰- زیارت جامعه کبیره، مفاتیح الجنان