به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله، علي دواتگر کارشناس مسائل سياسي - فرهنگي در جلسه هفتگي انصارحزبالله به تحلیل مسائل سیاسی روز به سخنرانی پرداختند که متن کامل آن تقدیم می شود:
در کتاب عيون اخبارالرضا روايتي از امام رضا(ع) آمده است که «وقتي ديدي مردم به چپ و راست ميروند، تو ملازم طريقت ما باش، زيرا هرکس ملازم و همراه ما باشد، ما با او همراه خواهيم بود و هرکس از ما جدا شود، ما نيز از او جدا خواهيم شد.» در رواياتي ديگر از سيدالشهدا(ع) است که ميفرمايد: شيعيان ما به راستي قلبشان از هر ناخالصي،کينه، حيله و تزوير پاک است. مقام معظم رهبري هم در اين زمينه فرمودند: من انقلابي هستم و ديپلمات نيستم. متاسفانه در ديپلماسي رايج در جهان دغل و تزوير و حيله و غيره هست. همچنين چندين سال پيش ايشان در تفسير سوره منافقون ميفرمودند که اگر مومن در مقابل منافق مکر و نفاق کند آن کسي که باخته است، مومن است چرا که منافق که حيله و مکر ميکند از نفاق اوست و ليکن مومن نبايد اينگونه باشد.
پافشاري رهبري معظم بر معيارها و اصول حضرت امام(ره)در خرداد ماه امسال حضرت آقا در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام(ره) فرمايشاتي داشتند و در آنجا به اين موضوع اشاره کردند که همه ما بالاخره امام را قبول داريم و فرمودند حضرت امام معيار انقلاب هستند و امام معيارها و اصول را ترسيم کردند. ايشان در ادامه به اين معيارها و اصول پرداختند. از جمله اصول امام در سياست خارجي که عبارت است از ايستادگي در مقابل سياستهاي مداخلهگر و سلطهطلب و ديگر برابري با ملتهاي مسلمان و ارتباط برابر با همه کشورها به جز کشورهايي که تيغ را روي ملت ايران کشيدهاند و دشمني ميکنند.
و همچنين مبارزه با صهيونيسم تا حذف اين شجره پليده را تبيين کردند. ايشان مبارزه براي آزادي کشور فلسطين و کمک به مظلومان عالم و ايستادگي در مقابل ظالم را از اصول کلي حضرت امام برشمردند که تا به آخر عمر ايشان تغييري نداشته است.
در وصيتنامه حضرت امام(ره) چگونگي مقابله با آمريکا مشخص است. امام از سال ۵۷ به بعد در مسائل سياست خارجي شفافتر و صريحتر مواضع خويش را بيان ميکرد تا جايي که فرمود انشاءالله نه تنها از مساجد و منارههاي کشورهاي اسلامي شعار مرگ بر آمريکا بلند باشد بلکه آرزو ميکنيم از کليساها هم اين شعار بلند شود.
در سال ۱۳۵۸ موقع ورود به ايران حضرت امام مصاحبهاي با خبرنگار مجله آمريکايي تايمز دارند که خبرنگار مذکور از ايشان ميپرسد:«شما يک زندگي جداي از دنياي جديد داشتيد و مباحث مربوط به اقتصاد مدرن و حقوق و روابط جديد بينالملل را مطالعه نکردهايد و تحصيلات شما در علوم اسلامي است، شما با دنياي کنوني سياست و معادلات جاري آن در زندگي اجتماعي درگير نبوديد، با اين وجود آيا احساس نميکنيد که بايد در راهي که اعلام کرديد، تجديد نظر کنيد؟
امام در جواب ميفرمايند: ما معادله جهاني و معيارهاي اجتماعي و سياسي که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجيده ميشود را شکستهايم. ما خود چارچوبي جديد ساختهايم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفتيماز هر عادلي دفاع کرده و بر هر ظالمي ميتازيم، حالا شما اسمش را هرچه ميخواهي بگذار. ما اين سنگ را بنا خواهيم گذاشت. اميد است کساني پيدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شوراي امنيت و ساير سازمانها را بر اين پايه بنا کنند و نه بر پايه نفوذ سرمايهداران و قدرتمندان که هر موقع خواستند هر کسي را محکوم کنند بلافاصله محکوم نمايند، آري ما با ضوابط شما هيچ نميدانيم و بهتر است که ندانيم.»
صرف ادعاي پيروي از اصول امام کافي نيست اين اصول امام است و هر کسي از اين اصول پيروي کند عزيز ماست و هر کسي تحت هر عنواني در اين اصول خدشه وارد ميکند و به دنبال چيز ديگري است، اگر چه ادعا کند که با رهبري است و عکس رنگي هم با ايشان داشته باشد، از نظر ما مردود است؛ چرا که هر موضعي با اصول حضرت امام همخواني نداشته باشد با مواضع رهبري هم در تقابل خواهد بود.
اينکه کسي ادعا کند بنده يک موقعي نامهاي به حضرت امام نوشتم و موقعي ديگر شفاهي به حضرت امام سخني گفتم! امام چه فرمودند؟ آيا امام جواب دادند حضرت امام که مواضعش مشخص است و در صحيفه نور آمده است. براي چه اين حرفها را بيان ميکنيد؟ چرا که اساساً نيازي به اين صحبتها نيست.
در همين حرکات اخيري که انجام شد آقايان خدمت مقام معظم رهبري رسيدند و آقا به آنها فرمودند فعاليت ديپلماسي اشکال ندارد و بالاخره آنها در موضع قرار گرفتهاند و فشاري که آوردهاند به دو طرف ضربه ميزند. اينکه طرف مقابل ما ميخواهند بيايند و جبران مافات کنند، اشکال ندارد.
حضرت آقا نرمش قهرمانانه را مطرح کردند و هشدار دادند که دقت شود طرف مقابل دشمن ماست و زبان ديپلماسي چون نرم است، شيک و با الفاظ زيبايي است، اين دليل نميشود که به قول معروف زود پسرخاله شويم و چايي براي همديگر بريزيم و اساماس بدهيم. بايد اگر امتيازي به طرف مقابل ميدهيم حواسمان باشد تا يک ۳ امتيازي بگيريم.
امروز در حوزه ديپلماسي تحرکاتي صورت گرفته و آقاي ظريف هم صادقانه در کميسيون امنيت ملي مجلس بيان کردند. البته از اين ديپلماسي حضرت آقا دو تا غلط گرفتند و دولت هم پذيرفت. اما در روزنامهها و سايتها مواضعي گرفته شد که چرا اين را گفتيد؟ حالا اين را گفتهاند و درز کرده است و روزنامهاي هم آن را تيتر کرده است که البته آن روزنامه تشکر هم کرده و شفافيت و صداقت وزير را تحسين کرده است.
از طرفي شما که ميگوييد الان دوره شفافيت است و در صفحه فيس بوک هر شب گزارش ميدهيد و خاطرات ريز سفر را مينويسيد، مردم کف خيابان که فيس بوک ندارند، پس مردم عوام که بيگانه نيستند و اگر چيزي را بدانند، حقشان است و اما در حوزه اقتصاد هم امام اصولي دارند که اگر به آنها توجه داشته باشيم، بسيار کارگشا خواهد بود.
نبايد رفع مشکلات اقتصادي را در مذاکره دانست در سفر اخير رئيسجمهور و وزير خارجه به نيويورک قرار شد که مذاکرات در نهايت باعث شود دو تا پنجرهاي رو به تحريمها باز شود و نسيمي بوزد، اما اينطور نباشد که فکر کنيم تنها راه رهايي است؛ چرا که آنها همچنان خودشان با مشکلات اقتصادي عديدهاي روبهرو و مواجه هستند. ما نبايد اميد ببنديم و به بهانه مذاکره مردم را به نقطهاي رهنمون کنيم که هيچ کار اقصادي نکنند و همه فعاليتها را منوط به شرايط بعد از مذاکره بدانند. ما بايد حواسمان جمع باشد.
حضرت آقا چندين بار به دولتها تذکر دادند که براي توليد بنزين پالايشگاه درست کنند؛ چرا که معتقد بودند اين نفتي که دست ماست اگر دست دشمنان بود اينها خون ما را به خاطر يک بشکه آن به شيشه ميکردند. دولتهاي قبلتر از دولت آقاي احمدينژاد ميگفتند، دوبي نزديک ماست و لزومي به ساختن پالايشگاه نيست؛ هر وقت به بنزين نياز بود از آنجا ميآوريم! خدا پدر دولت احمدينژاد را بيامرزد که پالايشگاهي را احداث کردند و اگر چنين نميشد در مورد تحريم بنزين به مشکل برميخورديم.
آن اقتصاد مقاومتي مورد نظر رهبر معظم انقلاب را هم بايد همچنان مدنظر داشته باشيم و فقط نبايد به نرمش قهرمانانه تکيه کرد و رفع مشکلات اقتصادي کشور را در مذاکره بدانيم.
اصول اقتصادي و سياسي حضرت امام(ره) در اصول اقتصادي حضرت امام(ره) تکيه به خودکفايي بود، اينکه ما کشوري هستيم که حرفي جديد داريم و در مقابل نظام سلطه ايستادهايم. دوم اصل در اقتصاد مدنظر امام(ره) عدالت اقتصادي در توليد و توزيع و دفاع از طبقات محروم و مقابله با فرهنگ سرمايهداري و احترام به مالکيت بود. همچنين هضم نشدن در اقتصاد جهاني از اصول مدنظر ايشان در اقتصاد بود. ما هم براي هر کسي که در مسير امام گام برميدارد صلوات ميفرستيم و هرکس خارج از اين مسير طي طريق ميکند، طبعاً ما را به قهقرا ميبرد.
طبيعت نظام سلطه اين چنين است که نميتواند قدرتي ديگر را به رسميت بشناسد، اينها الان روسيه را هم به عنوان يک کشور قدرتمند نميشناسند. ما حرف براي گفتن داريم و نظام سلطه را اصلاً قبول نداريم و معتقديم بايد نظام سلطه از هم پاشيده و فرو بريزد و نظامي بر مبناي عدالت درست شود که در آن نه کسي ظلم کند و نه زير بار ظلم برود. در حالي که نظام سلطه معتقد است که دنيا دو بخش است؛ هر که قدرت دارد، ظالم است و هر کس قدرت ندارد مظلوم است و اين تعادل نبايد به هم بخورد.
واژههايي مثل محور شرارت و مخالف حقوق بشر که براي ما به کار ميبرند،براي اين است که اينها خودشان را بشر و بقيه جوامع را غيربشر تلقي ميکنند! و هر موقع منافع خودشان به خطر ميافتد ميگويند حقوق بشر به خطر افتاده است. مردم فلسطين که کشته ميشوند هيچ صدايشان در نميآيد ولي يک سرباز اسرائيلي که در جايي به هلاکت ميرسد، آن وقت از نظر آنها حقوق بشر جريحهدار ميشود.
بشر درجه يک، دو، سه در پروتکل علماي يهود! اينها بشر را در پروتکل علماي يهود به سه دسته تقسيم کردهاند؛ دسته اول کساني هستند که بشرند و ميتوانند زندگي کنند. عدهاي ديگر هستند که بايد به آنان (دسته اول) خدمت کنند و تا در خدمت اينها هستند آدمهاي خوبي هستند.
و بقيه هم موجوداتي موذي هستند و اصلا آنها را انسان و بشر تلقي نميکنند که سازمان ملل بخواهد براي آنها تصميم بگيرد!
حالا نظام جمهوري اسلامي آمده و ميگويد ما ميخواهيم دنيا را براساس عدل جهاني برقرار کنيم و ما زمينه ظهور موعود را فراهم ميکنيم و براي اين نظام طبيعي است که معارضان زيادي وجود داشته باشند. بايد به وعده خداوند ايمان داشته باشيم. در قرآن آيات متعددي داريم مبني بر اينکه اگر مظلومي قيام کند خداوند او را کمک خواهد کرد. « کم من فئة قليلة غلبت فئة کثیرة باذنالله» جمعيت کمي بر جمعيت کثيري به اذن خداوند پيروز شدند. ابراهيم خليلالله يکتنه ايستاد. حضرت ابراهيم يک نفري يک امت بود و همه بتها را شکست. براي مومن بنبستي وجود ندارد؛ اگر به وظيفهاش عمل کند. بنبست مربوط به کساني است که ايمانشان خدشهدار ميشود.
سال ۵۹ که عراق حمله کرد، آماري را خدمت حضرت امام بردند که آقا چند تا هواپيماي جنگي داريم که اگر دو بار پرواز کنند براي سرويس آنها قطعه نداريم و کذا و کذا. چه کار کنيم؟
امام فرمود: يک دزدي آمده و سنگي انداخته، ببيند کسي در خانه هست يا نه، جوانان بروند جبههها و دشمن را بيرون کنند.
با دست خالي ۸ سال دفاع مقدس را پشت سر گذاشتيم در صورتي که آن موقع دشمن پيشبيني ميکرد صدام براي سرنگوني جمهوري اسلامي کافي است و همه چيز تمام ميشود. الان هم مدتي است استکبار با تمام اعوان و انصارش به سوريه آمده و تهديد کرده که ميجنگيم و کار سوريه را يکسره ميکنيم، ولي رفيق فابريکهاي او مثل انگليس و فرانسه به بهانههاي مختلف از جمله راي مجلس عوام و غيره کنار کشيدند و خودشان گفتند آن چيزي که ما در سوريه ديديم جمهوري اسلامي است و اين براي ما معضل بزرگي است. اين در حالي بود که يک فرمانده سپاه ما گفت که سوريه خط قرمز ماست، ديگر الان نبايد از چيزي هراس داشته باشيم.
در موقع جنگ تحميلي که تواني نداشتيم، گفتيم «حسبناالله و نعمالوکيل» روا نيست حالا که قدرتمند شدهايم بگوييم حسبنا آمريکا(!) حالا ببينيم فرانسه چه ميگويد! حالا درها باز ميشود و دلارها به کشور ميآيد و وضعمان خوب ميشود!
کساني که براي رابطه با آمريکا ذوق ميکنند فکر تفريح و تجملات خود هستند نه مشکلات مردم مگر مشکل مردم ما اين است؟! اينها که اين حرفها را ميزنند خودشان مريض هستند و کارشان گير است. اينها ميخواهند راحت وآزادانه به کانادا و جزاير چه و چه سفر کنند و کسي به آنها چپ نگاه نکند. مردم عادي که پول ندارند به کانادا و جزاير تفريحي بروند، شما اگر ميخواهيد برويد هزينه آن را هم پرداخت کنيد. هي ميگويند براي ما زشت است که وارد کشورهاي اروپايي ميشويم به ما انگ تروريست و ضد حقوق بشر بزنند.
در جواب بايد گفت که مگر ما تروريست هستيم؟ خودشان تروريست هستند. مگربا کشور همسايه ما که اين قدر بلا به سر ما آورد چه کار کرديم؟ آيا يک فوت به چشم او کرديم؟ و اين در حالي است که با امکاناتي که به آنها دادهايم، کشورشان را هم بازسازي ميکنيم. اين در دنيا ثابت شده است که جمهوري اسلامي ايران کشوري نجيب است. آيا تا به حال جمهوري اسلامي به کشوري تعرض کرده است؟
در نهايت کلام بايد عرض کنم که معيارها و اصول مدنظر حضرت امام کاملا واضح و مشخص است و در راي همه فرمايشات مقام معظم رهبري شفاف و گوياست. آقا فرمودند ما از تحرکات ديپلماتيک اخير حمايت و دفاع ميکنيم ولي حواستان باشد دو تا غلط داشتيد و نمرهتان ۱۸ است. و بيان کردند که اگر اقتصاد شکوفا ميخواهيم بايد به اقتصاد بومي خودمان بپردازيم. اينکه فکر کنيم اگر دلار زيادي به کشور آمد و پولهاي ما را دادند وضع مملکت خوب ميشود، چنين نيست.
هيچ اتفاقي نميافتد و فقط گشايشي در کار دولتمردان ميشود و آنها راحتتر مي شود؛ دقيقا مثل کار خانمهاي خانه که اگر مهماني وارد شود و پول باشد از بيرون غذا تهيه ميکنند و راحت هستند و اگر وضع حالت عادي باشد کمي به زحمت ميافتند و زحمت پخت و پز به گردن آنها ميافتد.
رسيدگي جدّي به خودکفايي اقتصادي، ضروري است اين نميشود که پاها را دراز کنيم تا پولها بيايد و راحت خرج کنيم. حتي اگر آشتي هم بکنيم ممکن است آنها دوباره قهر کنند. پس ضروري است که به اقتصاد خودمان بپردازيم؛ چرا که تمام قضاياي تحريم و غيره به اسرائيل برميگردد و اينها وامدار صهيونيستها هستند. اقتصاد و فرهنگ و سياست غربيها بسته به صهيونيستهاست و مستقيم و يا غير مستقيم اسير دست آنها هستند.
الان ۸۰۰ هزار کارمند دولت را در آمريکا خانهنشين کردند تا به اوباما بگويند تو کارهاي نيستي و همهکاره کنگره است و کنگره هم صهيونيستي است. يک موقعي آن آقا ميگفت ما بايد برويم کدخدا را ببينيم و نميدانست که آن کدخدا، کدخداي ديگري دارد و آن هم خط قرمز ماست. ورزشکارها هم که به اينها ميرسند، از بازي منصرف ميشوند.
پرسش و پاسخ* آقاي روحاني در اکثر سخنرانيهاي خود جملاتي را به نقل از حضرت امام بيان ميکند. آيا اين گفتهها صحيح است؟- ما حمل به صحت ميکنيم. اگر کسي از حضرت امام نقل قولي را بيان ميکند، بايد بررسي کنيم که چنين سخني از امام(ره) هست يا خير؟ اگر باشد که ممنون او ميباشيم. بعد بايد ببينيم آيا به اين سخنان عمل ميشود. البته ايشان رئيس جمهورند و براي ما بسيار محترم هستند ولي قرآن ميگويد که منافقين وقتي به پيامبر ميرسند ميگويند شهادت ميدهيم که تو رسول خدا هستي ولي آنها دروغ ميگويند. حالا هرکسي دم از امام بزند و بگويد فلان جمله را امام فرمود، بايد اول سند آن را مطالبه کنيم و بعد ببينيم رفتار شخص در قبال فرموده حضرت امام چيست.
خيلي وقت پيش در زمان رياست جمهوري حضرت آقا روزنامه لوموند فرانسه کاريکاتوري کشيده بود و در آن کاريکاتور خودرويي را نشان ميداد که در آن سه نفر رئيس جمهور وقت، ميرحسين موسوي نخستوزير وقت و هاشمي رفسنجاني رئيس مجلس وقت نشسته بودند و راننده هم جلو بود. راننده پرسيده بود که کجا و از کدام سمت بروم.
از قول ميرحسين نوشته بود چپ برو و راهنماي چپ را بزن. به نقل از آقاي هاشمي نوشته بود که آقاي راننده! راهنماي چپ را بزن ولي راست برو. بعد به نقل از آقا نوشته بود که شما مستقيم برو. آن زمان برداشت بنده از اين کاريکاتور عجيب بود.
حالا بايد گفت آن کسي که نقلي را از حضرت امام بيان ميکند، آيا در همان خط هم حرکت ميکند يا راهنماي او به يک سمت ميزند و خودش به سمت ديگري ميرود. البته دولت قبلي هم به گونه ديگري بود و ما گلهاي که از او داشتيم مربوط به همين بود؛ چرا که دولت ارزشي بود اما در اواخر دولت دهم به قول آقاي مصباح يزدي ايشان اگر رفاقتبازي هم بخواهد بکند، ده تا رفيق را فداي يک نفر که نميکنند؟او ميگفت من ارادتمند رهبري هستم ولي بعضي مواقع به سمت ديگري عمل ميکرد.
در هر دولتي که وزير يا مهره نادرستي بود با يک اشاره آقا عوض ميشد. در دولت آقاي خاتمي، مهاجراني و در دولت آقاي هاشمي خود خاتمي برکنار شدند، ولي وي تا آخر دولت پاي اين بابا ايستاد!
در کل بايد گفت به فرمايش حضرت امام(ره) در جمهوري اسلامي سه مطلب در اولويت قرار دارد؛ اول اينکه حفظ نظام از اوجب واجبات است. نکته دوم اينکه اين نظام با کسي عقد اخوت نبسته است. سوم هم اينکه ملاک حال فعلي افراد است. اينکه بگوييم من آنم که رستم پهلون بود صحيح نيست، بايد ديد الان چه کارهايم!
* در کشورهاي پيشرفته و موفق احزاب تشکيل ميشوند که اقدام به کادرسازي در تمام زمينهها و زيرساختها ميکنند؛ چرا در کشور ما کادرسازي صورت نميپذيرد تا بتوان موفقتر عمل کرد؟- احزاب در کشور ما مشکلات عديدهاي داشتهاند از جمله در حزب جمهوري اسلامي که آن موقع مسئولين آن حزب شهيد بهشتي و حضرت آقا و اينها بودند. البته حزب جمهوري اسلامي عملکرد خوبي داشت ولي زماني که حضرت امام دستور انحلال احزاب را داد يک سوالي مطرح شده بالاخره ولايت فقيه درست است يا ولايت حزبي. که اگر قرار باشد شما در يک حزبي باشيد، قاعدتا براساس مشي جهاني که وجود دارد، بايد ولايت حزبي را بپذيريد. چرا که فلسفه حزب تجميع افکار است. الان در بعد کوچک حزب فراکسيونهاي مجلس هستند.
سوالي که مطرح ميشود اينکه حالا در جامعه ما اگر شخصي که در حزبي هست، بخواهد ولايت حزبي را بپذيرد آنجا که ولايت حزب با ولايت فقيه تعارض يا تنافي پيدا ميکند و مقابل هم قرار ميگيرند، چه بايد کرد؟ مثلا حزب جمهوري اسلامي در انتخاب شهيد رجايي حزبي عمل نکرد؛ چرا که صلاحيت شهيد رجايي بيشتر از ميرحسين موسوي بود، لذا کاري غير حزبي کردند. اما الان اگر اين کار را کسي بکند مثل خانم راستگو، از حزب اخراج ميشود!