پایگاه خبری انصارحزب الله:حکايت غریبي است.غريب و دلگير! در مقابل نمايش فيلمهاي مبتذل و آلوده، گروهي از جوانان دلسوخته و خانوادههاي شهدا و رزمندگان و حزباللهيها، با دست خالي و دلي شکسته باز هم ميدان را خالي نميگذارند و سينه شان را سپر تهمتها و انگهاي متنوع اهالي سينما ميکنند. آن وقت مديران فرهنگي و سينمايي و حتي رسانه ملي و بسياري از مدعيان ارزشگرايي نه تنها پشتشان را خالي ميکنند که از مافياي اختاپوسي سينما نيز حمايت ميکنند!
دلم ميسوزد؛ ميسوزد و ميگيرد!چه کسي فکرش را ميکرد در اين دوران هم مديران فرهنگي دولت، همنوا با جماعتي شبه روشنفکر که عرضه فرهنگ را دکان کاسبي خود ميدانند، دردمندان جامعه را به انواع و اقسام انگها و اتهامها بنوازند و...؟شايد از نظر دوستان مدير و هنرمندان برخوردار از الطاف ايشان، اين بچهها سينما نميفهمند، شايد متوجه اوضاع و شرايط فرهنگي جامعه نيستند، شايد راهش را بلد نيستند، شايد... نميدانم!
اما اين را ميدانم که طيف مقابل، از مديران گرفته تا شبه روشنفکران هم سينما را خوب ميشناسند، هم کاربلد اين حوزهاند، هم با تدبير و بصيرتند، هم دلسوزند، هم دارند همه چيز و همه کس را در کمال سلامت به سوي سعادت ميبرند! بله! احتمالا همينطور است! همه بحرانها زير سر همين بچهحزباللهيها است!دستگيرشان کنيد تا اوضاع رو به راه شود و جلوي بحران گرفته! باري؛ وقايعي که اين روزها سينماي ايران با آن دست به گريبان است، حکايت تلخ و عبرتآموز والبته حيرتآوري است که ماحصل تلاشهاي طيف شبه روشنفکر، ديکتاتورمآب و مظلومنما از سويي و مديريت باسمهاي و بيترديد باري به هر جهت سينماي کشور از سوي ديگر است.
در اين ميانه، اما جرم اصلي و ضربه جدي اولا به آرمانها، اعتقادات و مفاهيم ارزشي اسلام و انقلاب و ثانيا به طيف بچهحزباللهيهاي دغدغهمند و آرزدهخاطر و رنج کشيده اين سرزمين تحميل شده است.
ديکتاتوري روشنفکري که در بخشهاي مختلف فرهنگ و هنر اين مملکت ريشه دوانيده و گلوگاههاي توليدات هنري را قبضه کرده و از همه تربيونها برخوردار است و از انواع و اقسام رانتها و مافياهاي مختلف بهره ميبرد، در عين حال فرياد خفقان و نبودآزادي سر ميدهد و مظلومنمايي خود را نيز همزمان به اجرا ميگذارد!
اين جريان، در چنين موقعيتي ميدان را براي تاخت وتاز همهجانبه و سوءاستفاده يکپارچه از فضاي فرهنگي کشور براي خود مهيا ميبيند و البته ترديدي نيست که چنين شرايطي را با استفاده از بازوي توانمند رسانهاي و بوقهاي تبليغاتي متنوع و متعددش پديد ميآورد.
فيلمي همچون «من مادر هستم» به کارگرداني فريدون جيراني که هيچ نسبتي با نظام و انقلاب ندارد، در کمال آزادی توليد و روانه اگران ميشود و آنگاه، وقتي با اعتراض تعدادي از دلسوختگان جامعه رو به رو ميگردد، فرياد ديکتاتوري و خفقان سر ميدهد و با اجراي سناريوي مظلومنمايي، فضاي غبارآلود به وجود ميآورد.
ضمن آنکه در اين پروسه با مخالفان خود به زبان تحقير و تمسخر سخن ميگويد و در چنين فرايندي موقعيت کاملي فراهم ميشود تا بوقهاي تبليغاتي متعدد و متنوع اين ديکتاتوري روشنفکري وارد ميدان شده و فضا را به دست گيرند و مخالفان و منتقدان ارزشي و حزباللهي را با هر چوبي که ميخواهند برانند و با هر انگي که ميخواهند رو به رو سازند.
آقاي فريدون جيراني چه کارنامهاي در حوزه فيلمسازي دارد؟ فيلمهاي او کدامند؟ «قرمز»،«شام آخر»،«آب و آتش»، «سالاد فصل»،«پارک وي»،«قصه پريا» و حالا هم «من مادر هستم»؛ فيلمهايي که پول ساخت آنها را بعضا نهادهاي جمهوري اسلامي پرداخت کردهاند و آن وقت...
حقيقت آن است که جديترين رفتارهاي ديکتاتوري و دگمترين فضاهاي فکري و رفتاري بر طيف شبه روشنفکري جامعه حکمفرماست که با پول بيتالمال همين بچه مسلمانها ارتزاق ميکنند و توليدات هنري تحويل جامعه ميدهند و آن وقت، وقتي تعدادي از همين نيروهاي ارزشي از شدت قباحت و وقاحت آثار هنري اين حضرات کارد به استخوانشان ميرسد و فرياد اعتراض سر ميدهند، يا با توهين و تمسخر مافياي رانتخوار شبه روشنفکري رو به رو ميشوند يا با عنوان عوامل خفقان و استبداد مورد هجمه جريان رانتخوار، پرتوقع و مدعي قرار ميگيرند.
نکته ديگري که اين جريان مدعي آن هستند که البته يک فريبکاري بيش نيست، ادعاي ساخت فيلم اجتماعي و آسيبشناسانه است که بايد به ايشان و امثالشان گفت، فرق است بين اجتماعي آگاهيبخش و آسيبشناسانه با فيلم مروج فساد و انحطاط و شرابخواري!
به خوبي ميتوان درک کرد که اين فيلمها آيا به دنبال آگاهيبخشي و ايجاد شرايط آسيبشناسي و زدودن مشکلات اجتماعي و گوشزد کردن خطرات اباحهگري و بيقيد و بندي هستند يا اينکه خود همه چيز را مستمسکي قرار ميدهند براي ترويج همين مسائل؟!
شرايطي که در روزهاي اخير و در حول و حوش فيلم «من مادر هستم» در سينماي ايران رخ داد، گوياي دو واقعيت تکاندهنده است و همانطور که اشاره کرديم از طرفي ديکتاتوري روشنفکري و فريبکاري عوامل مدعي، رانتخوار و در عين حال مظلومنمايي اين طيف را نشان ميدهد و از سوي ديگر جلوه تام و تمامي است از آنچه اين روزها بر مديريت فرهنگي و هنري کشور قائل است و لابد در اين ميان مشکل اصلي و مسئله جدي و خطر مهم از ناحيه بچهحزباللهي مظلوم و تنها و بيدفاع است که فرياد اعتراض از هجمه به ارزشها و آرمانهاي دينيشان بلند کرده و با دست خالي و تنها با دلي سوزان و قلبي شکسته به ميدان آمدهاند!
محمد قمي
منبع:کیهان